۵. ماتریکس
عنوان اصلی: The Matrix
کارگردان: واچوفسکیها
بازیگران: کیانو ریوز
محصول ۱۹۹۹
قرص قرمز یا قرص آبی؟ این جملهای است که وقتی دربارهی این فیلم پیشگامانهای که اواخر قرن بیستم ساخته شد، بحث میکنیم بیشتر از هر جملهی دیگری تکرار میشود. تقریبا هر چیزی که در این فیلم حضور دارد یک پرسش مطرح میکند. آیا ترجیح میدهید در خلا یک واقعیت ساخته شده که ناخودآگاهتان به شما میگوید زندگی کنید یا به جایش جهانی را ببینید که واقعا وجود دارد بدون این که اهمیت بدهید چهقدر دشوار یا سخت است؟
فیلم در سطوح زیادی مبتکرانه است. از سکانسهای اکشناش بگیرید تا جلوههای ویژه با گرافیک کامپیوتری اما نکتهی واقعا برجستهی فیلم در دوران فعلی سوالهایی است که خیلی هم پایهای هستند و در فیلم مطرح میشوند.
به طرز ترسناکی هنوز این سوال در گوش همه زنگ میزند که در حال حاضر زندگیشان چه شکلی است و در واقعیت چهطور باید باشد؟ آیا ما واقعا زندگی خودمان را زندگی میکنیم؟ فیلم بیشمار مقلد پیدا کرد که بعد از آن فیلمهای علمی-تخیلی و اکشن تفکر برانگیز ساختند اما واچوفسکیها علاوه بر ساخت یک فیلم سرگرمکنندهی پیشگامانه سوالاتی برای تماشاگر مطرح کردند که جواب دادن به آنها آسان نبود.
این فیلم به رغم دنبالههایی که بر آن ساخته شد هنوز به دلیل همین پرسشهایی که خالقان در دلش مطرح کردند، امتیاز بیشتری میگیرد. اما این خالقان چه کسانی هستند؟ ما خالقان فیلم را میشناسیم اما در مورد زندگیمان چه؟ وقتی واقعا از خواب بلند شویم چه چیزی واقعی است؟
۶. انتخاب سوفی
عنوان اصلی: Sophie’s Choice
کارگردان: آلن جی. پاکولا
بازیگران: مریل استریپ
محصول ۱۹۸۲
از همان عنوان فیلم میفهمیم که مریل استریپ قرار است یک انتخاب سخت در نقطهای در طول فیلم داشته باشد. قصهی فیلم در دههی پنجاه در بروکلین میگذرد اما در همهی فیلم شاهد فلاشبکهایی به جنگ جهانی دوم در اروپا هستیم. ما میتوانیم خرابی و نابودی مهلکی را در اطراف استریپ، کوین کلاین و پیتر مکنیکول، سه شخصیت اصلی فیلم احساس کنیم.
وقتی بالاخره آن لحظهی سرنوشتساز در فیلم میرسد ما هم درست مثل سوفی مبهوت و شوکه میشویم. آیا انتخاب میکنید که بین پسر و دخترتان یکی زنده بماند و دیگری به سمت مرگ برود؟ برای هر کسی سوال وحشتناکی است که جوابی ندارد. به خصوص اگر یک مادر قرار باشد این تصمیم را بگیرد. چهطور میتوانید چنین انتخابی بکنید؟ ترسناک است که چهطور پاکولا این سوال را پیش از آن که حتی سوفی انتخابش را بکند در ذهن والدین مطرح میکند.
۷. خبرچین
عنوان اصلی: The Insider
کارگردان: مایکل مان
بازیگران: راسل کرو، آل پاچینو
محصول ۱۹۹۹
فیلم مایکل مان درون سوژهای شیرجه میزند که تعداد کمی از آدمها جرات میکنند خلاف جهتش شنا کنند. فیلم که از اتفاقات واقعی الهام گرفته است نشان میدهد که چهطور راسل کرو که قبلتر در صنعت تنباکو بوده و حالا نقشی شبیه خبرچین دارد، تلاش میکند تا صنعت تنباکو را در ایالات متحدهی آمریکا با کمک تهیهکنندهی اخبار یعنی آل پاچینو زمین بزند.
سوژهی پروندهی مورد اشاره در فیلم تقریبا جدید بود و فیلم سوالی را مطرح میکند که حتی امروز هم میشود آن را پرسید: آیا ممکن است تلاش کنید یک صنعت بزرگ در جهان را زمین بزنید تا مردم را از اسرار سیاه آن باخبر کنید؟
البته گفتنش آسانتر از انجام دادنش است که هر کسی که وجدان داشته باشد کاری را انجام میدهد که برای سلامت جامعه بهتر باشد. اما مردان کرو وقتی کشف میکنند که او قرار است چه کاری انجام بدهد زندگیاش را تهدید میکنند. او باید تصمیم بگیرد که آیا واقعا ارزش دارد که زندگیاش را به خطر بیاندازد؟ چون در نهایت این صنعت فرو نمیپاشد و قرار هم نیست که میلیونها نفر سیگار کشیدن را ترک کنند.
از نقطه نظر آل پاچینو هم سوالاتی مطرح میشود. اگر شما بودید اجازه میدادید که این داستان منتشر شود و احتمالا همهی کارنامهی کاری، برنامه و اعتبارتان را نابود کند؟ البته که ریسک است اما روزنامهنگاران بزرگ برای همین هستند. این دو مرد که از روی زندگی واقعی برداشت شدهاند، با هم متحد میشوند تا حقیقت را به جامعهی آمریکایی و سپس جهان نشان دهند. اما آیا آنها واقعا گوش خواهند داد یا دوست دارند که از واقعیت خبردار شوند؟ یک نفر ممکن است به فکر بیفتد که در طولانی مدت واقعا این کار ارزشاش را دارد؟
۸. درخشش ابدی یک ذهن بیآلایش
عنوان اصلی: Eternal Sunshine of the Spotless Mind
کارگردان: میشل گوندری
بازیگران: کیت وینسلت، جیم کری
محصول ۲۰۰۴
وقتی نوبت به عشق میرسد، تقریبا همه چیز خارج از محدودهی تعقل ما میتواند اتفاق بیفتد. چارلی کافمن یک فیلمنامهی عاشقانه-تخیلی نوشت که به میشل گوندری اجازه داد تا ناخودآگاه و خودآگاه ذهن ما را در رابطه با عشقهای گذشتهمان کشف کند.
کلمنتاین با بازی کیت وینسلت به آرامی از ذهن جوئل با بازی جیم کری پاک میشود. فیلم در لحظات مختلف عاشقانه، بامزه و غمگین است و هر چیزی که در رابطه اتفاق میافتد این جا میتواند حاضر باشد. اما در قلبش این پیشپاافتادگی حقیقی روزمره است که واقعا نشان میدهد دو نفر برای یکدیگر اهمیت قائل هستند.
در نتیجه اگر شما از یک شکست عاطفی وحشتناک رنج میبرید آیا ارزشاش را دارد که آن را کامل از ذهنتان پاک کنید؟ دو کاراکتر فیلمنامهی کافمن در یک دایرهی کامل امید، درد، لذت، ناامیدی رابطه را حس میکنند.
فیلم گذشته و حال و آینده را نشان میدهد. همین به مخاطب اجازه میدهد که به صورت فعال در فیلم مشارکت داشته باشد و بازتاب گذشته و احتمالا حال رابطهی خودش را در فیلم ببیند.
در نهایت واقعا میارزد تجربیات زندگی خودتان را نابود کنید تا از یک درد موقت فرار کنید؟ کل آن رابطه را پاک کنید؟
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com